دست ها روی زنگ...!
یا..
با سری مسابقات "مناظره کنندگان بزرگ"
در خدمت شما هستیم..!
تقدیم به دنزل واشنگتن به خاطر فیلم
"مناظره کنندگان بزرگ" و ..."مردی در
آتش".."دژاوو".."گنگستر آمریکایی" و
"پرواز"...
8شرکت کننده در حالی که هیچ کدام رو به روی هم
نیستند و به دوربین نگاه می کنند در سر جای خود نشسته اند.شرکت کننده سوم از فرط استرس هر 40 ثانیه یک بار یک لیوان آب
می خورد(دقت کنید که لیوان را نمی خورد.محتویات درون آن را می خورد) مجری وارد
استودیو می شود و شرکت کننده شماره 3 دست و پای خود را گم می کند.. دستش به لیوان
آب می خورد و لیوان آب به زمین می افتد و می شکند و محتویات آن روی شلوار شرکت
کننده سوم می ریزد. مجری که نقش مهم و محوری "جو رو آروم کن" کننده را
برعهده دارد به شرکت کننده سوم دلداری می دهد که "جوری تو کادر می اندازیمت
که شلوارت معلوم نشه..!" شرکت کننده سوم سر جای خود می نشیند و همه آماده
شروع مسابقه می شوند.
"با عرض سلام خدمت بینندگان محترم و گرامی
عزیز...در خدمت شما هستیم با یکی دیگر از سری مسابقات "مناظره کنندگان
بزرگ". امروز هم در خدمت 8 شرکت کننده عزیز هستیم. طبق روال مسابقه های قبلی
بنده حقیر دست در ظرف شیشه ای مقابل می کنم و یکی از این کاغد های مچاله شده را
باز می کنم و نام هر کس روی آن بود باید به سوال مسابقه جواب دهد....اولین بخش
سوالات قسمت اطلاعات عمومی است...دست ها روی زنگ...!"
شرکت کننده سوم از فرط هیجان زنگ می زند..
-بفرمایید شرکت کننده شماره 3؟
-ببخشید یه لیوان دیگه آب میشه برای من بیارید؟
-دوستان اتاق فرمان یک لیوان آب بیارید برای این
شرکت کننده...خب اولین کسی که به سوال من پاسخ می دهد....بلی اجازه بدید من کاغذ
را باز کنم.....شرکت کننده شماره 2 است..سوال اینه که :"شاهنامه فردوسی رو چه
کسی نوشته؟"
شرکت کننده شماره 4 زنگ می زند..
-ببخشید نوبت شما نیست باید شرکت کننده شماره 2
زنگ بزند..حالا بفرمایید..
-بسم الله الرحمن الرحیم..ببخشید من یه سوال
داشتم؟
-بفرمایید..
-اگه با قرعه کشی قراره شرکت کننده انتخاب بشه
چرا دیگه این زنگارو گذاشتید؟
-عزیز من...اینجا مسابقه است...نمیشه که زنگ
نداشته باشه..شرکت کننده شماره 2 جواب بدهید..
-بلی من می خواستم بگم که..
-شرکت کننده شماره 2 زنگ نزد...پس نمی تواند
سوال را جواب دهد..امتیازی ایشون کسب نکردند..میریم سراغ نفر بعدی...بلی..یک کاغذ
دیگر برمی داریم...دست ها روی زنگ.....و این بار هم شرکت کننده شماره 2 !
شرکت کننده شماره 3 زنگ می زند.
-شما برای چی زنگ می زنید شرکت کننده شماره 3؟
-ببخشید من یه لیوان دیگه آب می خواستم..
-بلی حتمن رسیدگی می شود..سوال بعدی
اینه:"هفته هفت روزه...من میشمارمشون:جمعه شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه
چهارشنبه پنج شنبه جمعه...این که شد 8 تا! چرا؟"
شرکت کننده شماره 8 زنگ می زند.
-شما برای چی زنگ می زنید شرکت کننده شماره 8؟
-ببخشید من می تونم سوال شما رو از منظر اقتصادی
و آماری بررسی کنم؟
-هر وقت نوبتتون شد می تونید بررسی
کنید...بفرمایید شرکت کننده شماره 2..
-ببخشید میشه سوالتتون رو دوباره بپرسید؟
-باز هم چون زنگ نزدید امتیازی به شما تعلق نمی
گیرد.خب بخش اول مسابقه به پایان رسید و شرکت کننده شماره 5 50 امتیاز و دیگر شرکت کننده ها با 0 امتیاز
کسب کرده اند..بخش دوم مسابقه بخش مسابقه تصویریه...یک تصویر به شما نشون می دهیم
و نظرتون رو در کوتاه ترین جملات بیان کنید..دقت کنید که این قسمت رو باید همه
جواب بدهند..تصویر که نشان داده شد هر شرکت کننده 10 ثانیه فرصت دارد صحبت کند.بعد
از 10 ثانیه زنگی به صدا در خواهد آمد و شرکت کننده بعدی باید صحبت کند..دست ها
روی زنگ..!
(تصویر یک مخروبه در یکی از محلات کثیف شهر نشان
داده می شود و دو کودک کارتون خواب با هم در آنجا بازی میکنند)
-به نظر بنده این یکی از جاذبه های توریستی
کشورمونه...که تونسته برای مردم عامه و زیر خط فقر یک پدیده باش..
(رینگ)
-اینجا منو یاد کشور موگادیشو می ندازه..کودکان
گرسنه ای که دولتشون به فکرشون نیست..ومجبورند بازی کنند تا..
(رینگ)
-ببخشید...ام...من...من هول شدم..میشه یه لیوان
آب دیگه برای من بیارید؟
(رینگ)
-بسم الله الرحمن الرحیم..اینجا باید ساخته
بشه...من همین الان کلنگ احداث یک مونوریل رو تو اینجا می زنم...اقا اصلن..
(رینگ)
-من حرفی ندارم.
(رینگ)
-آقا جمع کنید این مسخره بازیاتونو...من به این
سوال های کودکانه جواب نمی دهم.. برو آقا..
(رینگ)
-من یاد یه شعری افتادم...حضرت حافظ
میگه:"که با این درد اگر در بند درمانند...درمانند.."...به خوبی ماهیت
این تصویر رو نشون میده...
(رینگ)
-این تصویر یعنی اینکه باید به دوران کودکی
خودمون مراجعه کنیم...کودک درونمون زنده باشه...بازی کنیم...گرگم به هوا..لی لی...هر
کی شکلک در اره شکل عروسک در اره 1 2 3!
(ناگهان همه شرکت کنندگان همچون عروسک با شکلک
های تمسخر آمیز در جای خود خشک می شوند!)
(رینگ)
-..
(رینگ)
-..
-شرکت کننده شماره 8 نوبت شماست..
-آخه من اگه حرف بزنم می بازم بازیو..
- بفرمایید نظرتونو راجع به تصویر..این بچه
بازیا چیه؟
آقا من از منظر اقتصادی این بچه ها و این محله
رو در وضعیت خوبی نمی بینم..فقر...زیر خط فقر بودن...اقتصاد بیمار کشورمون رو نشون
میده...تورم آقا...تورم رفته بالای ..
(رینگ)
خب این بخش مسابقمون هم به پایان رسید...امتیاز
ها رو تا پایان این بخش مسابقه می خونم...شرکت کننده شماره 5 200 امتیاز...بقیه
شرکت کننده ها 0 امتیاز..می رسیم به بخش آخر مسابقه که بیشترین امتیاز رو داره و
..(شرکت کننده شماره 3 زنگ می زند)
-بفرمایید شرکت کننده شماره 3؟یه لیوان دیگه آب
می خواستید؟
-نه...ببخشید گلاب به روتون...دستشویی کجاست؟
-آقا چه وضعشه...برنامه زنده رو به گند کشیدید؟
تحمل کن بخش آخر تموم بشه بعد برو (...)!داشتم می گفتم آخرین بخش مسابقه مهم ترین
بخش مسابقه است..4 تا کلمه میگم باهاش جمله می سازید...بازهم 10 ثانیه فرصت
دارید..کلمه اول بوی. کلمه دوم خوش ..کلمه سوم بهار...کلمه چهارم می آید..(شرکت
کننده شماره 3 زنگ می زند)
-بفرمایید...جملتونو بسازید..
-میشه دوربین منو نگیره...من واقعن حالتم خوب
نیست...می خوام برم بیرون..
-بسم الله الرحمن الرحیم...ببخشید من می تونم
جملمو "بسازم"؟ کلنگشو بزنم؟؟؟احداثش کنم؟
-من این کارارو 50 سال پیش می کردم...اول
دبستان...چه معنی داره این مسخره بازیا؟برید بساطتتون جمع کنید..
-آقا من می تونم از منظر اقتصادی بحث کنم که با
این همه تورم مردم دیگه بهار ندارند...اصلن این جمله از نظر معنایی غلطه.. بار ..
-من یاد یه شعر افتادم که میگه:" بهاره
بهاره...دلم آروم نداره...خزون شهر ما با تو بهاره..(2 مرتبه)"
مجری که از هرج و مرج پیش آمده راضی نیست و هم
اکنون نقش مهم و محوری "هرج و مرج خواباننده" را دارد با چکشی که از
اتاق فرمان به او دادند محکم روی میز می کوبد. در همین لحظه به خاطر شدت ضربه شرکت
کننده شماره 7 به دلیل کهولت سن سکته قبلی سرپا می کند.همه شرکت کننده ها به جز
شرکت کننده شماره 3 فریاد می زنند و از جای خود بلند می شوند تا به شرکت کننده
شماره 7 کمک کنند.
-خب بینندگان عزیز...خوشحالیم که این قسمت از
مسابقه ما رو هم تماشا کردید..برنده این مسابقه شرکت کننده شماره 5 با حداکثر آرا
نه ببخشید با 500 امتیاز بود...ایشون برنده یک کرم حلزونی شدند ...امیدواریم که از
برنامه لذت برده باشید...تا دیداری دیگر بدرود..(شرکت کننده شماره 3 زنگ می زند)
-مسابقه تموم شده دوست عزیز...بفرمایید برید
خونتون..
-نمی تونم..
-چرا؟
-ترکیدم!!
پایان
پ.ن:احتمالن این سری از مسابقات ادامه خواهد داشت..!
امیدوار باشید و +!