به ساعت نگاه می کنم:
حدود سه نصفه شب است
چشم می بندم تا مبادا چشمانت را از یاد برده باشم
و طبق عادت کنار پنجره می روم
سوسوی چند چراغ مهربان
وسایه های کشدار شبگردانه خمیده
و خاکستری گسترده بر حاشیه ها
و صدای هیجان انگیز چند سگ
و بانگ آسمانی چند خروس
از شوق به هوا می پرم چون کودکی ام
و خوشحال که هنوز
معمای سبز رودخانه از دور
برایم حل نشده است
آری!از شوق به هوا می پرم
و خوب می دانم
سالهاست که مرده ام
(حسین پناهی)
آن لحظه
که دست های جوانم
در روشنایی روز
گل باران ِ سلامُ تبریکات ِ دوستان ِ نیمه رفیقم می گذشت
دلم
سایه ای بود ایستاده در سرما
که شال کهنه اش را
گره می زد
(حسین پناهی)
ادامه...
سلام خسته نباشید از وبلاگ شما خیلی خوشم آمد به ماهم سری بزنید و اگر با تبادل لینک موافق بودید مرا با اسم هئیت جوانان حضرت علی اکبر(ع شهرک فرارت لینک کنید
بلوط
سهشنبه 23 شهریورماه سال 1389 ساعت 05:58 ب.ظ
دوستی که یادش نره توام هستی....حتی تو لحظه ی بین امروز و فردا,یعنی ساعت 00:00.... پسر یا دخترش فرقی نمیکنه.
بلوط
پنجشنبه 25 شهریورماه سال 1389 ساعت 12:25 ب.ظ
سلام مهربون صدای آب می آید ، مگر در نهر تنهایی چه می شویند ؟ لباس لحظه ها پاک است. میان آفتاب هشتم دی ماه طنین برف ، نخ های تماشا ، چکه های وقت. طراوت روی آجرهاست ، روی استخوان روز. چه میخواهیم ؟ دهان گلخانه ی فکر است
همین که وقتی از هم جدا میشیم و خونه میرسیم زنگ بزنه بپرسه سالم رسیدی ؟ همین که براش دروغ بگم و بدونه که دروغ میگم و بدونم که میدونه اما به روم نیاره همین که ...
سلام خسته نباشید از وبلاگ شما خیلی خوشم آمد به ماهم سری بزنید و اگر با تبادل لینک موافق بودید مرا با اسم هئیت جوانان حضرت علی اکبر(ع شهرک فرارت لینک کنید
سلام مهربون
پست جالبی بود
شب به خیر......
آماده ی دوس پسر شدن هستیم (البته در فضای مجازی بیخود اسممونو نذاشتن دون ژوان که!!)
دیوونه ی همین محبتاتم دون ژوان عزیز
نازنین! جامۀ خوب ات را بپوش
عشق، ما را دوست می دارد
من با تو رویایم را در بیداری دنبال می گیرم
(شاملو)
وقتی حواست نیست زیباترینی
دوستی که یادش نره توام هستی....حتی تو لحظه ی بین امروز و فردا,یعنی ساعت 00:00....
پسر یا دخترش فرقی نمیکنه.
سلام مهربون
صدای آب می آید ، مگر در نهر تنهایی چه می شویند ؟
لباس لحظه ها پاک است.
میان آفتاب هشتم دی ماه
طنین برف ، نخ های تماشا ، چکه های وقت.
طراوت روی آجرهاست ، روی استخوان روز.
چه میخواهیم ؟
دهان گلخانه ی فکر است
برقرار باشی
سحر جان بیا مال مارو بردار ببر که ساعت00:00که خوبه ساعت04:44صبح از خواب بیدارت کنه
و چقدر طرف حال میکنه بعد اون روز سخت کاری خسته نباشی گفتنه تورو بشنوه
آره واقعا
اما حیف دیگه
همیشه همه چیز به همین خوبی ها نیست
چی بگم...
اون وقته وقتی ساعت از دوصفر بگذره همش منتظر شنیدن این جمله ای.
سلام - به روزم - خرسند میشم از حضورتون
همین که وقتی از هم جدا میشیم و خونه میرسیم زنگ بزنه بپرسه سالم رسیدی ؟
همین که براش دروغ بگم و بدونه که دروغ میگم و بدونم که میدونه اما به روم نیاره
همین که ...
اون موقع که دیگه نای حرف زدن نداریم هاااااااااا